شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب
سلام حضرت جان، مهربان دورانها ســلام مـأمـنآرامـشپــریــشــانهــا
ضریح نـور تو مصداق کعـبۀ جانها شکوه صحن عتیقت بهـشت مهمانها
نفـس بـریـدهام وجان تـازه میخواهم
برای ازتو سرودن اجـازه میخواهم
رسـیـدهایکه بـتـابـی به آسـمـان همه تو ای صبورترین یار، هم زبان همه
مــرام آیــنــههـارا بـده نـشــان هـمـه دوباره جان بده برجسم نیمهجان همه بـرای شـانـۀ من تـکـیـهگـاه یـعـنیتو
امـیـد هـردل بـیسـرپـنـاه یـعـنـی تـو
همیشه زائردور از تومثل زندانیستنصیب عاشق دور از حرم پریشانیست وهرچه شیعه در عالم دلش خراسانیست ارادت به شما اصل هر مسلمانیست
لباس خادم این نـورخانه سنگیناست خیال نوکریات حسرت سلاطین است
شکوه نابترین عکسهایمان اینجاست همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست صـداقـت دل بیادعـایـماناینـجـاست مدینه ونجف وکـربـلایمان اینجاست
پـنـاه مـردم دلـخـسـتـه از سـتـمهـایـی
تـمـام دلـخـوشـی کـشـور عـجـمهـایی
اگرچه شهر پرازصحنههای عصیان است هـنوزنـام تواسـمشب خـراسان است
امید روشنمان ذکر یارضاجان است درون سینه به مهرت،گناه سوزان است همیشه زائر از اینجا به دست پُربرگشت گناهکار به اینجا رسید وحُـربرگشت
ضریح،سنگ صبورغم مسافرهاست تمام حوصلهات خرج دردزائرهاست
بهشتِ مشهـد تومقـصد مهاجرهاست رسیدنِ بهعـبایت امـید شـاعـرهاست
نه دعـبـلم نه فـرزدق،گـدا حسابم کن
تو آفـتـابی و چون ذرّهها حـسـابم کن
نیـامـدم که تـورا باز درد سـربـدهـم رسیـدهام که دراین آسـتـانه سر بدهم
کبـوتـرانه به شـوق تو بال و پربدهم برای عرض ارادت دوچشم تربدهم
گـرفـتم ازدراین خـانـه اعـتـقـادم را
جـواب دادهای هـرذکـریا جـوادم را
حرم شـنیده فـقـطبغض درصدایمرا نگـفـتهام به کسی جز تورنجهـایم را
کسی نداشـتـه جزچـشـم توهـوایم را فقط توباخـبـری بغـض کـربـلایـم را خدا کند که دلم تنگ،بیش از این نشود دلـم مسافـرمـحـروم اربـعـیـننـشـود
اجازه میدهیام غم نصیبتان باشم؟ منـم مخـاطـب یابنالشـبـیبتان باشم؟
مرید عـشق حـسـینغـریبتانباشم؟ گریزروضۀشیب الخضیبتان باشم؟ «بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد»